بله، درست خواندهاید، در مَثل مناقشه هست، بدجوری هم هست. هرکه اولین بار گفته است «در مَثل مناقشه نیست»، سهواً یا عمداً به شرطی مهم اعتنا نکرده و صرفاً حرفی کلی زده است. تنها زمانی در مَثل مناقشه نیست که مَثلآور از آن بهعنوان شاهد و حجت و نمونه استفاده نکند، بلکه مَثل را فقط برای تفهیم بِهْترِ مضمون کلامش بهکار گیرد؛ آن هم مضمون کلامی که صحتش پیش از مَثلآوری نیز نزد دوطرف محرز باشد.
اما آنچه هنگام کاربستِ این زبانزد میبینیم، اغلب با اقتضای شرطِ یادشده سازگار نیست. مَثل در این حالت دیگر فقط نقش تأکید بر صحت استنتاج را ندارد، بلکه خود جزئی از دستگاه استنتاج شده است. بهسخنِ گویاتر، مَثلآور استنتاج را بر قیاسی استوار ساخته که آن مَثل صغرا یا کبرای آن قیاس است؛ بنابراین مَثل میتواند بر ماهیتِ نتیجه شدیداً اثر بگذارد؛ آنچنان که شاید بتواند نتیجه را هم وارونه گرداند.
در این حالت، آیا باز هم مُجازیم بهاعتبارِ این زبانزد که در مَثل مناقشه نیست، در مَثل شک نورزیم و در نقد سخن، اینچنین بر مَثلآور سهل بگیریم؟ تردیدی نیست که نه؛ چراکه در آن صورت نهتنها خود را از ابزار سنجش منطقی محروم کردهایم، بلکه از آن مهلکتر، بر فرایندی مغلطهساز صحه گذاشتهایم که هویدا است بالأخره در زنجیرهای از استدلالات سست و استنتاجات نادرست خواهد پیچاندمان.
توجه به این مسئله از آن رو مهم است که مَثلآوری در ارتباطات ما بسیار کارساز است؛ ولی در بیشترِ اوقات، خواهناخواه در خدمت احتجاج قرار میگیرد؛ درحالیکه ضعیفترین نوعِ استدلال است و استنتاج برآمده از آن، غالباً به مغلطههای عمدی یا خطاهای سهوی منجر میگردد. از همه بدتر آنکه بسیاری از آنچه برهان نامیده میشود و بدان استناد میگردد، چیزی جز قیاس معالفارق نیست.
درباره این سایت